امروزه، رشتهای در دنیا وجود دارد به اسم «نقد ادبی» یا «نقد هنری». همانطور که از اسم آن پیداست، یکی از کارکردهای این رشته به این صورت است که منتقد با توجه به آموزههای یک یا چند مکتب فکری، به بررسی و تحلیل جوانب مختلف یک اثر ادبی یا هنری میپردازد. مثلاً یک فیلم را در نظر بگیرید. ممکن است منتقدِ اول بیاید و این فیلم را بر اساس آرای مارکسیستی بررسی کند و برداشتهایی از آن اقتباس کند. منتقدِ دوم میآید و همین فیلم را بر اساس آرای کارل یونگ میبیند و به سنجش مقام آن میپردازد. منتقدِ سوم نیز وارد کارزار میشود و دوباره همین فیلمی را که دو منتقد قبلی با عینکهای مارکس و یونگ دیدند؛ با افکار فروید تطبیق میدهد و با نگاه متأثر از آثار او، این فیلم را تفسیر میکند. دقت میکنید در اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ «یک» فیلم، از طریق «چندین» مجرا دیده و «فهمیده» میشود. در طول تاریخ سینما میتوان مثالهای زیادی برای این اتفاق ذکر کرد؛ اما شاید یکی از معروفترین نمونهها، فیلم «ماتریکس» ساختۀ خواهران واچوفسکی است. از یک طرف، دیوید چالمرز (فیلسوف ذهن استرالیایی) با استفاده از این فیلم، یک مسألۀ فلسفۀ ذهن را شرح میدهد و با توجه به آن، تحلیل میکند. از طرف دیگر کارگردانهای این فیلم میگویند که فیلمنامه را تحت تأثیر کتابهای ژان بودریار (متفکر فرانسوی) نوشتهاند که کارهای او بیشتر متمرکز بر موضوع «رسانه و واقعیت» است. و به تبع این حرفِ کارگردانان، خیلی از منتقدین، این فیلم را با عینک «بررسی رسانه» میبینند. برخی نیز معتقدند که این فیلم، کاملاً در مورد مذهب است.
وقتی ما در اینجا با این چندگانگی و اختلاف روبهرو میشویم؛ احتمالاً این مشکل برایمان پیش نمیآید که «بسّه دیگه؛ چه خبرتونه؟ هر کی یه چیزی در مورد فیلم داره میگه. بالأخره یه فیلم که بیشتر ساخته نشده، یه دونه تفسیر هم نباید بیشتر وجود داشته باشه.» چون پیشاپیش پذیرفتهایم پاسخ این سؤال که «ماتریکس چه میگوید؟» یا «ماتریکس چه میخواهد بگوید؟» بستگی به این دارد که ما از کدام زاویه به آن بنگریم.
برخی میگویند همین مسأله در مورد ادیان (از جمله اسلام) نیز صادق است. اصطلاحاً گفته میشود «دین، قرائتپذیر است» و منظورشان این است که از دین میتوان قرائتها و برداشتهای مختلفی انجام داد. چنین حرفی، با تاریخ ادیان نیز ناسازگار نیست. مثلاً دین اسلام را در نظر بگیرید. ما قرائتی در اسلام داریم به اسم «اسلام فقهی» یا «اسلام فقاهتی». تصویر کلی (و غیر دقیق) از این قرائت اینگونه است که اسلام نازل شده تا مردم برخی دستورات و احکام را در جامعه اجرا کنند. اما چگونه باید دستورات اسلام را تشخیص دهیم؟ این قرائت میگوید که روحانیت، مفسران اصلی دین هستند و باید به آنها رجوع کنیم. گاهی اوقات این قرائت به تز «اسلامِ سیاسی» منجر میشود که معتقد است برای اسلامی کردن جامعه، باید حکومت دینی تشکیل داد. تشکیل حکومت باعث شده است که برخی از پیروان این قرائت به بعضی لوازم مدرنیته تن دهند. امروزه مفاهیمی مانند حمایت از جنبشهای آزادیخواه در سراسر جهان، امتگرایی در برابر ملّیگرایی و حجاب جزو این قرائت است.
قرائتی دیگر از اسلام وجود دارد که اصطلاحاً به آنها «سنتگرایان» میگویند. این قرائت به سمت عرفان تمایل دارد. تصویر کلی (و غیر دقیق) از این قرائت اینگونه است که آنها منتقد کلی تمدن غرب هستند و معتقدند که مدرنیته راه وصول انسان به خدا را سخت کرده است. به همین دلیل، انسان باید از مدرنیته احتراز و به تعالیم صدر اسلام رجوع کند. تفاوت این قرائت با قرائت قبلی این است که قرائت قبلی، تعالیم اسلام و پیامبر را منتج به یک زندگی فقیهانه میبیند؛ در حالی که سنتگرایان زندگی پیامبر و اصحاب او را یک نوع زندگی عارفانه میدانند. بنابراین روشن است که سنتگرایان و فقهگرایان دو نوع سبک زندگی متفاوت را از صدر اسلام برداشت میکنند. همچنین سنتگرایان بین اسلام و بسیاری از ادیان دیگر، تفاوتی نمیگذارند و همۀ آنها را حاوی حقایق قدسی میدانند که به شکلهای مختلفی متجلی شدهاند.
قرائتی دیگر نیز در اسلام وجود دارد که اصطلاحاً «روشنفکران دینی» پیرو آن هستند. بسیاری از افراد این جریان معتقدند که نهاد دینی باید از نهاد حکومتی مستقل باشد، در نتیجه آنها با اسلامِ سیاسی مخالفند. همچنین، دموکراسی یکی از دغدغههای مهم این جریان است. آنها میگویند برای اینکه دین بتواند امروز نقش بهتری ایفا کند، باید به پیرایش آن پرداخت. اما مگر میشود امر الهی را اصلاح کرد؟ آیا این، خروج از دین نیست؟ آنها، پاسخ میدهند که اسلام در جامعهای دیگر و با فرهنگ و شرایط اجتماعی و تاریخی دیگری نازل شده است که با شرایط امروز جوامع اسلامی متفاوت است. به همین دلیل باید آموزههای دین را ترجمۀ فرهنگی کرد تا هم به نوعی با فرهنگ امروزین ما مطابق باشد و هم از طرفی، هستۀ اصلی دین حفظ شود.
اینها تنها بخشی از قرائتهای دین اسلام هستند. با رجوع بیشتر به تاریخ تفکر اسلامی، قطعاً میتوان قرائتهای دیگری نیز پیدا کرد. همچنین هر یک از این قرائتها، خود به شاخههای مختلفی تقسیم میشوند که داستان دور و درازی دارد. در واقع ما با گروههای مختلفی و با عقاید گوناگونی روبهرو میشویم که همگی برچسب "اسلام" به خود زدهاند. این نوشته را با جملهای از آیتالله کمال حیدری به اتمام میرسانم: "اسلام تکفیری، از دل انکار تعدد قرائات از دین حاصل میآید"؛ به عبارت دیگر، اسلام تکفیری، آنجایی است که فرد یا گروهی تصور میکند اسلام، فقط و فقط آن چیزی است که آنها تشخیص دادهاند.
نویسنده: علی سلطان زاده