سایت باشگاه خبرنگاران جوان در اواسط تیرماه، خبر عجیبی را منتشر کرد. به لینک زیر توجه کنید:

Yon.ir/xktIH

بگذارید قبل از بررسی این خبر، مقدماتی در مورد نظریۀ تکامل بدانیم. طبق این نظریه، گونۀ انسان که یکی از متأخرترین جاندارانی است که بر روی زمین به وجود آمده، در حدود 2 تا 4 میلیون سال قدمت دارد. کل حیات چیزی در حدود 3 تا 4 میلیارد سال است که بر روی زمین پا به عرصۀ هستی گذاشته است. حیات با تک‎سلولی‎ها آغاز شد و پس از طی مسیر پر پیچ و خمی، به گونه‎های گیاهی و جانوری‎ای رسید که امروزه بر روی کرۀ زمین یافت می‎شوند. طریقۀ دگرگونی جانداران نیز به این شکل بوده که هرگاه از نسلی به نسل بعد، جهش‎های ژنتیکی رخ می‎داده؛ دو حالت احتمالی وجود می‎داشت. حالت اول این بود که این جهش ژنتیکی، باعث تغییراتی در موجود زنده می‎شد که توانایی آن موجود را برای ادامۀ حیات کم می‎کرد و آن موجود از بین می‎رفت. حالت دوم این چنین بود که تغییراتی که جهش ژنتیکی در موجود زنده به وجود می‎آورد، نه تنها خطری برای زندگی آن موجود ایجاد نمی‎کرد؛ بلکه امکان بقای آن را نیز بیش‎تر می‎کرد. در مجموع به این پروسۀ نابودی برخی از جانداران تغییرجهش‎یافته و بقای برخی دیگر از جانداران تغییرجهش‎یافته، "انتخاب طبیعی" می‎گویند.

این نظریه، جنجالی به پا کرد. برخی معتقد بودند که نظریۀ تکامل، دستان خدا را از طبیعت حذف می‎کند. در نتیجه واکنش‎های مختلفی در مواجهه با این نظریه به وجود آمد. از یک سر طیف بگیرید که عده‎ای معتقد بودند چون خدا در این نظریه جایی ندارد، پس این نظریه غلط است؛ تا آن سر طیف که معتقد بودند علم نشان داد که خدایی وجود ندارد.

حال در چنین فضایی، بهتر می‎توان این خبر سایت باشگاه خبرنگاران جوان را درک کرد. افرادی با انگیزه‎های دینی و برای دفاع از مذهب، و هم‎چنین به زعم من بدون تقریباً هیچ اطلاعی از علم‎شناسی، چنین خبری را کار کرده‎اند. این خبر ادعا می‎کند که مطالعات "جدید" و "شگفت‎انگیز" نشان می‎دهد که عمر گونه‎های جانوری بسیار کم‎تر از آن‎چیزی است که نظریۀ تکامل ادعا می‎کند و همچنین انسان نیز برخلاف ادعای نظریۀ تکامل، نشأت گرفته از جانداران دیگر نیست؛ چرا که همزمان با بقیۀ جانداران به وجود آمده است. همچنین در این خبر آمده است که "شواهد محکمی" پیدا شده است که نشان می‎دهد هیچ جهش ژنتیکی‎ای رخ نداده است. "یافته‎ها" نشان می‎دهند که عمر جانوران بیش از دویست هزار سال نیست و به همین دلیل دانشمندان، "تردید جدی" در مورد نظریۀ تکامل پیدا کرده‎اند.

اولین نکته‎ای که در این خبر، احتمالاً توجه را جلب می‎کند؛ این است که می‎گوید "محققان" و "دانشمندان" چنین نتایجی را پیدا کرده‎اند؛ اما اصلاً توضیحی نمی‎دهد که دانشمندان کدام دانشگاه چنین شواهدی را پیدا کردند. ما نشانی پیدا نمی‎کنیم از این که محققان کدام پژوهشکده چنین تحقیقاتی را انجام داده‎اند. این دیدگاه خام، در متن خبر وجود دارد که دانشمندان، جمعی از افراد خاص هستند که مستقل و فارغ از کشور و دانشگاه و محل کار خود، به طور دسته‎جمعی مشغول کار علمی هستند و هر نتیجه‎ای هم که به دست می‎آید، چون علم همواره بر اساس مشاهده است، مورد پذیرش سریع بقیۀ اعضای جامعۀ علمی قرار می‎گیرد و خبر آن منتشر می‎شود. چرا که در چیزی که مشاهده‎پذیر است، اختلاف‎نظری وجود ندارد! اما چنین دیدگاهی صحیح نیست. بارها پیش می‎آید که محققانی مثلاً از یک کشور مقاله‎ای را منتشر می‎کنند؛ ولی کسی آن مقاله را جدی نمی‎گیرد. یا محققانی مثلاً از یک پژوهشکده مقاله منتشر می‎کنند، اما محققان یک پژوهشکدۀ دیگر، در آمار و مشاهدات این مقاله شک می‎کنند و آن را قبول نمی‎کنند. پیش می‎آید دانشمندانی از یک دانشگاه، آماری را منتشر می‎کنند و تحلیل خود را از آن ارائه می‎دهند؛ اما دانشمندانی دیگر، همان آمار را به گونه‎ای دیگر تحلیل می‎کنند و در نتیجه اختلاف نظر به وجود می‎آید. به همین دلیل، مهم است که بدانیم دانشمندان کدام پژوهشکده یا دانشگاه، نتایج را منتشر کردند و واکنشِ دیگر اعضای جامعۀ علمی چه بوده است.

اما نکتۀ مهم‎تر در این خبر، تلقی اشتباه و رایجی است که از علم وجود دارد. این خبر به گونه‎ای است که گویی دانشمندان به همان شیوه که ما در کتاب‎های دبستان خود خواندیم، در ابتدا فرضیه می‎دهند، سپس آزمایش می‎کنند و اگر آن فرضیه با مشاهده و آزمایش سازگاری نداشت، فرضیه را ابطال می‎کنند و سعی می‎کنند فرضیه‎ای جدید بسازند. اگر هم فرضیه تأیید شد، تبدیل به نظریه می‎شود و به محض این‎که آن نظریه با یک آزمایش هم‎خوانی نداشته باشد، نظریه ابطال می‎شود. اما تاریخ علم، چنین دیدگاهی را تأیید نمی‎کند. نظریه‎ها به سادگی ابطال نمی‎شوند، بلکه معمولاً دانشمندان بر سر نگهداری آن‎ها پافشاری می‎کنند. مخصوصاً هرچه بیش‎تر از عمر نظریه بگذرد و نظریه در موارد بیش‎تری موفق عمل کند، و در شاخه‎های بیش‎تری از دانش نفوذ کند و تأثیر بگذارد، دانشمندان سخت‎تر آن را کنار می‎گذارند. مثال معروف این پدیده در تاریخ علم، مقالۀ 1905 آلبرت آینشتاین است که در آن نسبیت خاص را مطرح می‎کند و از نظریۀ محبوب آن زمان، یعنی مکانیک نیوتونی، فاصله می‎گیرد. جامعۀ علمی برای آینشتاین کف و جیغ و هورا نکشید، بلکه با دیدۀ تردید نگاه می‎کرد و حتی وقتی آینشتاین درخواست شغل تدریس داد، برخی از فیزیک‎دانان که از استعداد او خبر داشتند، برای حمایت از او، در نامه‎ای به دانشگاه اعلام کردند که "خطای" 1905 آینشتاین را نادیده بگیرند و شغل تدریس را به او اعطا کنند. مکانیک نیوتونی داشت خوب کار می‎کرد؛ چرا باید به خاطر چند نمونۀ معدود، آن را ابطال کرد و کنار گذاشت و به یک مقاله از یک فیزیکدان اعتنا کرد؟

در واقع، در خیلی از اوقات، آن‎چنان یک نظریه در دل جامعۀ علمی جا باز می‎کند، که حتی مشاهدات ناقض آن نظریه و دانشمندانی که با آن نظریه مخالفت می‎کنند، به انزوا می‎روند و طرد می‎شوند؛ و نظریه هم‎چنان به کار خود ادامه می‎دهد. کارل پوپر، فیلسوف علم اتریشی در مصاحبه‎ای در سال 1990 از این می‎نالید که آن‎چنان جزم‎انگاری در علم زیاد شده که علم در حال تبدیل شدن به ایدئولوژی است. او دربارۀ وضعیت علم اضافه می‎کند: «هر کس مُد روز را نقد کند، کنار گذاشته می‎شود و شاید به او پول پرداخت نشود. این واقعیتی بسیار غم‎انگیز است. بله، به نظر من، متأسفانه علم با خطر روبه‎روست و خلوص اولیه آن دیگر طبیعی و عادی نیست.»

اکنون باید پرسید آیا نظریه‎ای که امروز بیش از صد سال است که مورد توافق عمومی جامعۀ زیست-شناسی است و در بسیاری از شاخه‎های دیگر از جمله جامعه‎شناسی و روان‎شناسی و انسان‎شناسی و علوم شناختی تأثیر می‎گذارد و موفق عمل می‎کند؛ آیا به راحتی و یک شبه، توسط چندی "شواهد محکم" و مطالعات "جدید و شگفت‎انگیز" رد می‎شود؟!


نویسنده: علی سلطان‎زاده